در حالِ حاضرِ سرزمینِ «وَدرَب» شاملِ دو بخش است: بخشِ غربی که آن را «بَرار» میگویند و بخشِ شرقی که آن را «ناگپور» میگویند. اطرافِ آن چهارشهرستان است که به نامِ «گوندوانه» معروف است. «بَرار» در دورة میانیِ هندوستان، بیش از 500 سال به سرزمینِ دکّن متّصل بود. پس از ورودِ محمود غزنوی به هندوستان (سالِ 1004م) اثراتِ زبانِ فارسی ابتدا در این منطقه نمودار شد. علاءالدّین خلجی (1295-1315م) دکّن را فتح کرده شاملِ سلطنتِ دهلی کرد و سرزمینهایِ گجرات تا دکّن را برایِ اداره امور تقسیم کرد و برایِ هر کدام یک افسرِ تُرک مقرّر کرد. محمّد تغلق (1325-1351) همین شیوه اداره امور را با نظمِ بهتری در پیش گرفتند. این پادشاه دولتآباد را به جایِ دهلی، پایتختِ قرار داد و مردم از راهِ «بَرار» از دهلی به سویِ دکّن روانه شدند. همراه با این کوچ، زبانهایِ رایج دردهلی هم منتقل شدند: کَری بولی؛ بِرِج؛ تُرکی، فارسی. این زبانها، به زبانهایِ بومی، دکنی و مَراتی اینجا تاثیر بخشیدند. زبانِ فاتحان فارسی بود. در اداراتِ دولتی و محکمهها همفارسی صحبت میشود و این جایگاهِ زبانِ فارسی تا 1856 برقرار بود. عرفان و بزرگانِ دین هم برایِ تبلیغ از زبانِ فارسی استفاده میکردند. پانصد سالِ حیاتِ زبانِ فارسی دراین منطقه، تاثیراتِ زیادی را برجای گذاشته است. مولوی عبدالحق – که به بابایِ اردو- معروف است در کتابِ خود «تاثیرِ زبانِ فارسی بر زبانِ مَراتی» به تفصیل دراین باره سخن گفته است. وی مکتوبات، گزارشات و کتیبههایِ هر دوره را به طورِ مثال آورده است. از این رو است که ادیبانِ متعصّب و زبان شناسان، زبانِ مَراتیِ این منطقه را معیاری نمیدانند. مولوی عبدالحق درباره کاربردِ فراوانِ فارسی و تسلّطِ زبانِ مراتی مینویسد که فارسی، زبانِ رایجِ تمامِ ادارههایِ دولتی بود و برای استخدام شدن، مردم فارسی یادمیگرفتند. گداهایِ مسلمان که در روستاها میگشتند و گدایی می گردند، با اینکه به زبانِ بومی حرف میزدند و آهنگهایِ هندی میخوانند امّا ناخواسته واژگانِ فارسی مرتّب بر زبانشان جاری میشد. کسانیکه فارسی میدانستند و به شیوه فارسی زبانان لباس میپوشیدند، از شخصیتهایِ معزّزِ جامعه محسوب میشدند. دراینجا، کتیبهها، سکّهها، کتابهانه، مکتوبات، ملفوظات، تالیفات، شاعران و ادیبانِ این منطقه به طور کوتاه آورده میشود تا گسترشِ زبانِ فارسی در سرزمینِ «وَدرَب» نمایان شود:
کتیبه: در «وَدرَب»، کتیبههایِ زیادی به فارسیِ منظوم و منثور است. مثلاَ در شهرهای: ایلچپور؛ مَلکاپور؛ فتح کیرلا؛ پَنچ گوهان؛ روهَن کِر؛ راجور؛ جَلگاون؛ جامود؛ رَسولپور؛ بالاپور؛ آکوت؛ کارَنجا؛ مَنگرول پیر؛ پاتور؛ آشتی؛ آمنیر؛ ناگپور و بسیاری از شهرهایِ دیگر که کتیبههایشان در محکمه آثارِ قدیمه ناگپور نگهداری میشود. دکتر خواجه غلامالسّیدین ربّانی در کتابِ خود: «تاریخِ و فرهنگِ اچَلپور» درباره کتیبههایِ شهرِ اَچَلپور نوشته است. چنین معلوم میشود که تقریباً 75 کتیبه در این شهر است.
سکّه: در دوره عمادشاهیان، در شهرِ ایلچپور ضرّابخانه سکّه بود که نامِ حاکم، سالِ ضربِ سکه، نشان و غیره ضرب میشد. برخی از سکّهها به فارسی ضرب میشد.
کتابخانه: در کتابخانه قدیمیِ مسجد جامعِ شهرِ ایلچپور، علاوه بر کتابهایِ چاپی 122 نسخهخطّی نگهداری میشود: 12 تعداد به زبانِ اردو؛ 115 تعداد به زبانِ عربی و 95 نسخهخطّی به زبانِ فارسی. دکتر سیّد عبدالرّحیم فهرستِ توضیحیِ این نسخههایِ خطّی را نوشته است با عنوان: «کتابخانه نادری در مسجد جامعِ ایلچپور». کتابخانه خانقاهِ نقشبندیه بالاپور دارایِ هزارانِ کتاب به زبانهایِ فارسی، عربی و اردو است که در بینِ گنجینههایِ کتابخانه، چند نسخهخطّی هم است که بیشتر تالیفاتِ خاندان و بزرگانِ این کتابخانه است. کتابهایِ چاپی هم از نویسندگانِ این شهر میباشد. پروفسور عبدالرحیم در کتابِ خود: «کارنامه علمیِ خانواده عنایتاللهی نقشبندی بالاپور» به تفصیل درباره این کتابخانه نوشته است. در شهرهایِ دیگر هم کتابخانههایِ نفیسی که دارایِ کتابهایِ فارسی هستند.: در ناگپور کتابخانههایِ: صدر مسلم؛ کَتکَتا (این کتابخانه بسته و کتابهایش هم پراکنده است)، کتابخانه شخصیِ شرفالدّین ساحل، در شهرِ کامتی کتابخانه محمّد ظهیر وارثی، در جَلگاون جامود کتابخانه شخصیِ دکتر محمد سعدالله.
مکتوبات/ ملفوظات: نسخهخطّیِ ملفوظاتِ ضخیمِ حضرت دادا حیات قلندر (وفات:1253م) به فارسی است. یکی ازمعتقدانِ وی میخواست این ملفوظات را به زبانِ اردو ترجمه کند و نسخهخطّی ملفوظات را با خود بُرد که بعد هم گُم شد. (به تقل از تذکره حضرت شاه سید بدرالدین عرف دادا حیات قلندر – به کوشش: دکتر سید عبدالرحیم و دکتر ظفر پیتل). مکتوباتِ حضرت شاه غلام حسین ایلچپوری را دکتر سید عبدالرحیم تصحیح کرده قصدِ چاپِ آن را داشت که اجل فرصتش نداد. مسوّده در کتابخانه اش است.
قطعاتِ تاریخی: در کتابهایِ تاریخی و تذکره هاست بسیاری به فارسی هستند.
علما، شعرا، ادبایِ فارسی و آثارشان: در دوره احمد شاه ولی بهمنی (1422م) عالم و شاعری به نامِ شیخ آذری به اینجا آمده بود و در تعریفِ گاول گَر قصیدهای به فارسی سروده بود. در دوره نظام شاهیان، برهان نظام شاه یک عالمو شاعری به نامِ خواجه محمد دهدار فانی را حاکمِ منطقه بَرار معین کرده بود. فانی اصلاً شاعرِ فارسی زبان بود. دکتر حمیل جالبی درباره فانی نوشته است که نماینده غزلِ فارسی در سرزمینِ دکّن، فانی است. فانی، به غزلِ اردو، رنگِ فارسی بخشید. فانی دارایِ 37 اثر است. او دارایِ دیوان بود که امروزه در دسترس نیست. در تذکرهها، شعرهایِ فارسی و اردویِ فانی است. آثارِ منثورِ فانی در کتابخانههایِ مختلف است. پدرِ فانی – خواجه محمد عیانی دهدار- در علومِ و فنونِ مختلف و عرفان بسیار مهارت داشت. وی درباره: علم جفر، تکسیر و تصوف کتابهایی نوشته است. از آثارش: حلالرموز؛ نظم شرحالکموز؛ آثار الاطوار و غیره. وی به فارسی شعر میسرود. مدفنِ وی در وَدرَب (بَرار) شهرستان بَلدانه است.
علمایِ سِند: از دوره همایون (1543م) علمایِ سندی به این منطقه میآمدند و به درس و تدریس مشغول می شدند. بسیاری از آنها دارایِ تالیفات هستند: شیخ طاهر؛ شیخ قاسم؛ شیخ محمد طیب،؛ شیخ مبارک؛ شیخ اسحاق؛ شیه عثمان مسیح الاولیاء؛ شیخ عیسی جندالله جندی، شیخ سلیمان سیفی. در این کتابها درباره این عالمان نوشته شده است: «تاریخ اولیاء کرامِ بُرهانپور»- از: بشیر محمد خان (2) «گلزارِ ابرار»- از: غوثی شطاری ماندوی (3) «اولیایِ سرزمینِ سِند در بُرهانپور»- از: سید مطیعالله راشد (4) «اولیایِ سرزمینِ سِند در اَچَلپور»- از: دکتر سید عبدالرحیم.
خانواده عنایتاللهی بالاپور: پیشتر اشاره شد که دکتر سید عبدالرحیم درباره این خاندان کتابی تالیف کرده است. همچنین در تذکرههایِ: عنایتالله سید شمس الدّین، بقیه عنایت سید شاه محمد خلیل الله؛ تذکره اولیاء دکن (از: مولوی عبدالجبار خان ملکاپوری) درباره این خاندان آمده است. این خاندان عالم و شاعر بودند که به فارسی شعر می سرودند. مثلاً: سید ظهیرالدین؛ سید مجدالدین؛ سید قمرالدین؛ سید نورالهدی؛ سید شمسالدین؛ سید شاه محمد خلیل الله؛ سید شاه منتجیب الدین جنتی؛ سید نورالاصفیا و غیره. آقا محمد امین وفا، ازشاعرانِ فارسیگوی بود که در حدیث، فقه و معقولات ماهر بود. از دیگر شاعران: شیخ غلام مصطفی انسان؛ محمد ماه محرم؛ نورالدین علی خان رنگین؛ خواجه قلی خان موزون؛ شیخ نورالعین عاصی؛ شیخ محمد عاصی؛ خواجه ایوب؛ جان محمد رسا؛ مرزا عطا ضیا؛ نصیرالدین خان دانا؛ سید محمد درویش درسی؛ مبارک خان مبارک؛ میرعبدالحی خان صارم؛ غلام قادر سامی؛ شاه غلام حسین ایلچپوری؛ مرزا دین محمد بیگ اعزاز؛ قاضی خواجه محمد ناقص مَلکاپوری؛ میرشمسالدّین فیض؛ امجد سین امجد.
ناگپور و اطرافِ آن: در طرفِ شرقِ وَدرَب، منطقه گوندوانا قرار داد که شاملِ ناگپور و شهرستانهایِ اطرافش میباشد. دکتر شرفالدّین ساحل مینویسد که تا قرنِ 16م، این منطقه غیرآباد بود. عبدالحمید لاهوری نخستین کسی است که در «بادشاهنامه» از این منطقه نام برده است.گوند راجا بخت بلند در قرنِ 18م، این شهر را تاسیس کرد و پایتختِ خود را از دیوگَر به ناگپور منتقل کرد. با رفت و آمدِ کاروانهایِ مختلف، زبانِ فارسی دراین منطقه گسترش یافت. در 1792 لاله پیم چنَد، شاهنامه فردوسی را به صورتِ منظوم به اردو سرود. پس از شهادتِ تیپوسلطان، بسیاری از سربازان از دکّن، به این منطقه آمدند. در فاصله 1818 تا 1853، برایِ امرارِ معاش مردم از اُتّرپَرَدیش و میوات به اینجا آمدند. دکتر شرفالدین ساحل به نقل از گزارشِ رزیدنت ریچارد در سالِ 1827نوشته است که در کنارِ دیگر مدارس، دو مدرسه فارسی هم اینجا تاسیس شده بود با 128 استاد. نخستینِ شاعرِ ناگپور، عاصی ناگپوری، قصصالانبیاء را از فارسی به زبانِ دکنی ترجمه کرد. در کتیبههایِ مزارها، فراوان کتیبههایِ فارسی دیده میشود. دکتر شرفالدین از فارسی دانان این منطقه دارایِ سه تالیف درباره فارسی است: (1) تاریخِ علمی و تمدنیِ سرزمینِ بَرار (سالِ چاپ: 2001) که شاعرانِ فارسیگویِ دوره حکومتِ مسلمانان در بَرار و آغازِ فارسی در گوندوانا بررسی شده است (2) فارسی در شهرِ ناگپور (سالِ چاپ: 2002). (3) خاقانی شروانی (سالِ چاپ: 2002).
فیض احمد فیض از شاعرانِ چیرهدستِ فارسی بود که قطعاتِ تاریخی اش در بیشترِ جاها کنده شدهاند. از شاعرانِ دیگرِ این سرزمین: محمد امجد؛ فیضالدین خان فیض؛ ناصرخان حشمت؛ عباس علی شهرت؛ غلام قادرخان زلفی؛ وحشی.
در «وَدرَب» سرمایه نثری از شعری کمتر است. شاید سرمایههایِ نثر از بین رفتهاند. در «تذکره شعرایِ دکن، جلد اول» آمده است که مرزا دین محمّد بیگ اعزاز،از ادیبان و شاعرانِ منطقه بَرار بود. در نظم و نثر چیرهدست بود. از کتابهایش: «اخلاق محمّدی»؛«شاهنشاه نامه»؛«فتاویِ نسائی»؛«عجائبالکلمات»؛«مراة الخصائل»؛«دیوان». این کتابها در کتاب خانهام بود که در سیلِ موسی ندی از بین رفتند.
در «تذکره اولیاء دکن- جلد دوم» آمده است: محمد فقیر علی خان، عالمی از منطقه بَرار بو که رسالهای در تصوف به زبانِ فارسی نوشته است. این کتاب هم در کتابخانهام بود که در سیل از بین رفت.
در «تذکره شعرایِ دکن» از سراجالدین سراج نام برده شده است که به فارسی و ریخته(نامِ زبانِ اردو در قدیم) شعر میگفت. خواجه نعمتالله هروی کتابی دارد با نامِ: تاریخ خان جهانی و مخزن افغانی که نخستین کتابِ نثر به فارسی است که در شهرِ ملکاپور نوشته شد. دکتر آفتاب اصغر در کتابِ خود: «تاریخنویسی در هند و پاکستان» از نویسندهای به نامِ محمد بَراری اُمی نام میبرد که تاریخِ دنیا را نوشته بود؛ «تاریخ دکن الملقب به ریاض الرحمان المعروف به تاریخِ امجدی» از:ابوالفتح ضیاءالدین محمد عرف سید امجد حسین خطیب. این کتاب چاپ شده است و به زبانِ اردو هم با عنوان: «چراغ برار» ترجمه شده است.
نوّاب عبدالوحید غازی؛ مولانا اکبر علی اکبر؛ یعقوب ساقی؛ خورشید علی خورشید از فارسینویسان و فارسیگویان پس از 1900 میباشند. بغدادی بیگم؛ خورشید آرا بیگم؛ پروفسور غلام مصطفی خان، منظور حسین شور علیگ از نویسندگانی بودند که بعدها به پاکستان کوچ کردند.در دوره جدید: دکتر سید نعیمالدین؛ دکتر ضیاءالدین دیسایی؛ دکتر عبدالرب عرفان (داراشکوه در آئینه نگارشاتِ خو)؛ زرّینه ثانی؛ دکتر مدحتالاختر؛ دکتر شرفالدین ساحل؛ دکتر سید یحیی نشیط؛ دکتر شایسته جاوید؛ دکتر خواجه ربّانی(تاریخنویسیِ فارسی دردوره اکبر) درباره فارسی کتاب نوشتهاند. آثارِ گرانبهایِ دکتر سید عبدالرحیم و دکتر نورالسعید، درباره فارسی ناقابلِ فراموش است که از طرفِ رئیسِ جمهورِ هند لوحِ تقدیر دریافت نمودند. شایانِ ذکر است که در شهرِ ناگپور، گروهِ فارسیِ دانشگاهِ ناگپور، قدمتی بیش از صدساله دارد.
برگرفته از مقاله به زبانِ اردو: «وَدربھ میں فارسی زبان و ادب کا ارتقا»، مقالهنویس: دکتر آغا غیاثالرحمن، جلد 21، شماره 7، ژوئیه 2019، ماهنامه اردو دنیا، قومی کونسل برایِ فروغِ اردو زبان، دهلی، هندوستان.
منبع:
http://www.urducouncil.nic.in/E_Library/urdu_Duniya.html
تهیه و تنظیم: لیلی عبدی خجسته